❤ ‿❤ اشک باران ❤ ‿❤ عاشقانه و عارفانه |
|||
پنج شنبه 11 دی 1393برچسب:, :: 11:14 :: نويسنده : reza
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم. خسته شدم بس كه از سرما لرزیدم...
بس كه این كوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد...
خسته شدم بس كه تنها دویدم... اشك گونه هایم را پاك كن و بر پیشانیم بوسه بزن...
می خواهم با تو گریه كنم ... خسته شدم بس كه...
تنها گریه كردم...
می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...
خسته شدم بس كه تنها ایستادم www.ashkbaran.loxblog.com نظرات شما عزیزان:
از این میعادگاه تکراری خسته ام ...
بیا اینبار جای دیگری قرار بگذاریم ، برای با هم بودن ! جایی جز “خیالم” .. رزسرخ
ساعت14:35---24 دی 1393
لج میکنم …
بد اخلاق میشم! نه چیزی میبینم، نه چیزی میشنوم، نه چیزی میگم! دست خودم که نیست تو که نباشی، زندگی باید به کامِ من تلخ بشه …! اپم بــرگـرد نـه اینکــه בلم برایــت تـــنـگ شـבه باشـב ... نــــه ...!! خنـجــرت جـا مـانـבه است؛ نمــے گـذارב تکیــه بـבهــم ...
آرشيو وبلاگ پيوندها
|
|||
|